Romans |
|||
جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 10:50 :: نويسنده : فریبا
بابا از وقتي که تيغ گذاشتي زير قلوي مامان اينو فهميدم که خيلي زود بايد وايسم رو پاهام چيز ديگه اي نديدم ولي شنيم با گوشام چون قفل در اتاق نميذاشت ببينه چشام ادامه مطلب ... جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 10:42 :: نويسنده : فریبا
تصویر تو اینجا روی میز هست.!..تصویر تو اینجا توی قلب من نیز هست ... جمعه 17 شهريور 1391برچسب:, :: 10:41 :: نويسنده : فریبا
عمری با غم عشقت نشستم.به تو پیوستم واز خود گسستم.ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود.تو را دیدم. پرستیدم . شکستم پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : فریبا
هیچ چیز بدتر از این نبود كه...
نمی دانم فاصله ام تا خدا چقدر است که هر گاه او را صدا می کنم گویی که همین نزدیکی ست او انگار منتظر است که من تنها از ته دل بگویم خدا ... مقابلش که می ایستم سرم را پایین می اندازم
می ترسم رسوای چشــم های شوم چرا که چشــم هایم تنها صداقت را بلدند زبانم دروغ می گوید، چشمانم اما لبریز صداقت می گویم دوستــــــت ندارم، از اول هم اشتباه فکر می کردم چشــم هایم فریاد می زنند دروغ می گوید ولی او دیگر رفته بدون اینکه نیم نگاهی به چشــم هایم بیندازد معبودم ... این شب هایم را به دست تو می سپارم دل شکسته ام را دخیلت می بندم دلم قرص است بهتربن ها را برایم رقم می زنی برایم نه ... برایمان برای من و همه دلهای طپنده ای که بَهر امید صدایت می کنند دلم قرص است بهترین ها را برایمان رقم می زنی آنقدر برای داشتنت از غرورم فاکتور گرفتم که در آخر از دستت دادم پنج شنبه 16 شهريور 1391برچسب:, :: 20:27 :: نويسنده : فریبا
وسوسه خوردن سیب دیوانه ام کرده باغ همسایه پرچین ندارد درخت ها همه پر سیبند تنها این بار، تنها یک گاز چشم ها را می بندم، سیب را می چینم عطر خوبش مدهوشم کرد سیب اما افتاد از دو دستم در جوی روان چشم ها را باز کردم سیب را آب با خود برد قسمت من شاید خوردن آن سیب نبود سهم من از عشق به اندازه یک گاز به سیب حوا بود
شیرینی اش زود تلخ شد بهشتم را فروختم تا دنیای تو را صاحب شوم حالا دیگر نه بهشت را دارم نه دنیایی که تو را دارد
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|