Romans |
|||
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 20:3 :: نويسنده : فریبا
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی! اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی! گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی ! از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی! چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور! چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی! صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید! اشکهایم را همه دیدند! آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم! گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ، فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است! حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم ! اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم ! اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست! آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم ! گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 20:0 :: نويسنده : فریبا
آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای: خش خش برگ ها.............................. همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم..................................... یک روز احساس کردم اگر اورا با یک غریبه ببینم تمام شهر را به آتش خواهم کشید......... اما امروز حتی کبریتی هم روشن نمیکنم تاببینم او کجاست و با کیست............. روزی که به دنیا آمدم در گوشم خواندند اگر می خواهی در دنیا خوشبخت شوی همه را دوست بدار..... ....حال که دیوانه وار دوستش دارم می گویند فراموش کن!!!!!!! چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : فریبا
دستانم خالی اند ودلم غرق در آرزوها............ یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان............. یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن................
چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:, :: 19:47 :: نويسنده : فریبا
توراحس میکنم هردم...
سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : فریبا
نمیدانم چرا نمیدانم چه شد نمیدانم اما حس میکنم که روزهای آخر است از وقتی دلم نتوانست بنویسد این را حس کردم و الان چند وقت است که دلم نمینویسد
کاش میشد جایی رفت که کسی مرا نشناسد کاش میشد برای همیشه رفت سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : فریبا
(( عشقت رو رها کن ، اگر برگشت مال توست ، ولی اگر برنگشت از اول هم مال تو نبوده ... )) سه شنبه 28 شهريور 1391برچسب:, :: 21:11 :: نويسنده : فریبا
نفسم نفستو خیلی میخواد،اگه نفست نفسمو نخواد نفسم برای نفست بند میاد پس نفستو با نفسم یکی کن که نفست برای نفسم نفس نفس بزنه نفسم.
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|